در غبار عشق( اشعار و متن های ادبی من ) | ||
تصویرت ذهن و خیالم را تسخیر کرده ولی تدبیری برای ره بردن بکویت نمی بینم می خواهم بسویت بیایم اما برایم میسر نیست انگار مسیر راهت را سد کرده اند بی هیچ وسیله ای اما تو چگونه هر دم و هر لحظه این سد را می شکنی و با ورود لشکر زیبائی ات به سرزمین خواب و خیالم آن را تسخیر می کنی ...؟ ...چگونه و.... چرا ؟! صبح سه شنبه 8/3 بیدوی [ دوشنبه 101/8/23 ] [ 1:9 عصر ] [ حسین میرزابیگی ]
[ نظرات () ]
به ماه گفتم : زیباتر از تو زنی را می شناسم ماه گفت : اگر راست می گویی تصویرش را برایم بفرست من هم سادگی کردم و برای اینکه روی ماه را کم کنم تصویر تو را برایش فرستادم دیگر شب که برای دیدن ماه به بیابان رفتم آدمهایی را دیدم که به ماه خیره شده و به مجسمه تبدیل شده بودند ! خوب که دقت کردم دیدم نامرد ماه تصویر تو را به روی خودش کشیده است باور نداری فردا شب به بیابان برو و به ماه نگاه کن راستی مواظب باشی که به مجسمه تبدیل نشوی ! [ پنج شنبه 100/10/23 ] [ 12:59 عصر ] [ حسین میرزابیگی ]
[ نظرات () ]
این روزها مانند معتادان مخمور هر لحظه میلم می کشاند سوی بافور هرچند مصمم می شوم در دوری آن هر چند آن را می نمایم از خودم دور وابسته و دلبسته ام دست خودم نیست من هم گرفتارش شدم ، جدا ، بدجور از من بعید است اعتیاد، باور ندارم حالا، در این سنی که هستم پیر و رنجور دود می شود عمرم هر دم پای دستگاه کیف می کنم تا می شوم سرمست و کیفور لعنت به این گوشی و رحمت بر کسی که کرد اختراع این دستگاه جور وا جور ! پ.ن شعر ار خودم
[ دوشنبه 100/9/29 ] [ 4:50 عصر ] [ حسین میرزابیگی ]
[ نظرات () ]
نمی دانم ساقه قامت استوار گل است یا چوبه ی دار او ؟ اما خوب می دانم که روزی سنگ مزارش خواهد شد !
[ چهارشنبه 100/9/24 ] [ 9:14 صبح ] [ حسین میرزابیگی ]
[ نظرات () ]
حرف های نگفته ات را می شنوم و نامه های نانوشته ات را می خوانم و عکسهای نگرفته ات را نگاه می کنم همه افکارت را مرور می کنم و همه خیالات را تخیل...! و همه اینها را باد از آن راه دور برایم می آورد آه چه پیک خوبی است باد وقتی بر خیالم می وزد و افکارم را مثل موهایت پریشان می کند ...! [ سه شنبه 100/9/23 ] [ 11:32 صبح ] [ حسین میرزابیگی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |