سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در غبار عشق( اشعار و متن های ادبی من )
 
قالب وبلاگ

4- اولین کتابخانه ی عمومی که عضو آن شدم کتابخانه ی شهید عمرانی بود که از طرف بهزیستی در قلعه ی آقاحسن دایرشده بود و سرپرستی آن را خواهران رضایی بر عهده داشتند که هم مهد کودک روستا را اداره می کردند و هم کتابخانه را ، درست نمی دانم مدرسه هم در آن زمان کتابخانه ای داشت یا نه ولی کتابخانه ی شهید عمرانی و کتابهایی که از آنجا می گرفتم و می خواندم را هیچوقت فراموش نمی کنم ، آن سال با آقای غضنفر میرزابیگی یک اتاق گرفته بودیم و با هم درس می خواندیم  وکتابهای زیادی را از کتابخانه گرفتیم و خواندیم که شاید همین مسئله در ادامه ی تحصیلاتمان در سطوح بالاتر و دانشگاه بی تاثیر نبود ، وقتی کتابی می گرفتیم اسممان را در دفتری یادداشت می کردند و مطمئنم اگر آن دفتر موجود باشد ، از افرادی هستیم که بیشتر کتابهای آن کتابخانه در کنار اسم ما ثبت شده است . از خاطرات دیگر آن کتابخانه ملاقات با فرماندار وقت تربت حیدریه آقای حافظ نیا بودکه برای بازدید آمده بود و ما دانش آموزان را به استقبالش برده بودند ،آقای دکتر حافظ نیا را بعد از حدود بیست سال در سال 1380 وقتی دانشجوی فوق لیسانس جغرافیای سیاسی شدم و به عضویت انجمن ژئوپلتیک در آمدم دوباره دیدم ، ایشان کتابهای زیادی در این رشته تالیف نموده و رئیس انجمن ژئوپلتیک بودند . البته بعدها در کتابخانه های عمومی دیگری عضو شدم و اکنون افتخار عضویت درکتابخانه ی بزرگ آستان قدس رضوی را دارم و کتابهای زیادی را از این کتابخانه ی بزرگ مطالعه کرده و کتاب حماسه کویر دکتر باستانی پاریزی را در دست مطالعه دارم ...

 


[ شنبه 93/9/8 ] [ 10:46 صبح ] [ حسین میرزابیگی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 47224